نوروز 86 شش ماهه بودی برای دومین بار رفته بودیم بنیس نامزدی دختر عمه ی من زینب.
اولین بار که رفتیم مسافرت دو ماهه بودی رفته بودیم نامزدی پسر دایی من داوود .
هشت ماهت بود که دندون در آوردی.
نه ماهه بودی که مامان مریض شد و رفت بیمارستان . کمرش شکسته بود.
از یازده ماهگی دستت رو به میز ومبل میگرفتی و می ایستادی و یواش یواش راه میرفتی ولی می ترسیدی دستتو ول کنی .
پونزده ماهت بود که خودت تنهایی راه رفتی.